نویسنده: مریم السادات میرزا حسینى
 
 
 
 
 

مصلحت اهم در سیاست‏خارجى; مصالح «ملت‏» یا «امت‏» ؟

آنچه که گفته شد، چارچوبهاى کلى مصلحت‏سنجى در سیاست‏خارجى بود که از بیان بنیانگذار جمهورى اسلامى، اهم این موارد را به دست آوردیم. اما نکته این است که در همه مواقع، مصلحت‏یابى به این سادگى میسر نیست که تنها با دانستن این چارچوبها و اصول، مصلحت اقوى را که مبتنى بر یکى از این مبانى باشد، برگزینیم و اعلام دیپلماسى کنیم. چه این که در بعضى موارد، خود همین اصول - در یک مقوله واحد - با یکدیگر تزاحم پیدا مى‏کنند. چنان که قبلا نیز گفته شد در مرحله اول در مواقع تزاحم، حفظ «عزت‏» به عنوان یک مصلحت عالى، از ارزش بالایى برخوردار بوده و ملاک قویترى نسبت‏به سایر مصالح دارد. اما یک فرض و صورت دیگر نیز محتمل است و آن این که اگر در خصوص مساله‏اى، عزت کشور در تزاحم با عزت جهان اسلام واقع شد و یا به یک بیان اگر مصالح ملت‏با مصالح امت تزاحم پیدا کرد، در این مقام کدام از این دو بر دیگرى ترجیح دارند؟
در زبان‏شناسى سیاسى واژه ملت‏براى مردم یک کشور با حدود جغرافیایى و مرزهاى شناخته‏شده بین‏المللى است و مراد ما از ملت نیز همین مفهوم متعارف آن است. مفهوم «امت‏» نیز علاوه بر قرآن، در فلسفه اسلامى و دیدگاههاى جامعه‏شناسانه مفاهیم مختلفى دارد. اما مقصود ما از امت، همان امت اسلامى است که فراى مرزهاى جغرافیایى و اختلافات نژادى و زبانى و قومى، همگى مسلمان بوده و فارغ از مذهب، پیرو دین اسلام هستند. اما جواب پرسشى که طرح شد بستگى به نوع اندیشه و مبناى فکرى پاسخ دهنده دارد.
به طور کلى به سه نظر مى‏توان در این خصوص اشاره کرد: (26)

نظر اول

در این نظر مصالح مسلمین به هیچ وجه مورد توجه نبوده و تنها مصالح کشور مدنظر است. افراطى‏ترین پیروان این نظریه، وطن‏پرستان (اغلب سلطنت‏طلب) هستند که اگر احیانا براى خالى نبودن عریضه سخنى هم از اسلام بگویند، بیشتر متمایل هستند تا خدمات ایران به اسلام را بیان کرده و به رخ بکشند. براى این قافله معمولا خشایار شاه، کورش، داریوش و تاریخ ایران باستان ارزشى افزون‏تر از تاریخ اسلام دارد و پر واضح است که براى اینان اصولا تزاحمى میان مصالح ملت و امت پیش نمى‏آید و هر چه هست ملت است و وطن و کشور.
البته باید گفت که معمولا در شرایط حساس و در «محک تجربه‏» این مدعیان وطن‏دوستى، به راحتى دست از وطن شسته و تسلیم مى‏شوند. آخرین نمونه این محک، در مساله جزایر سه‏گانه ایرانى و مشکل‏آفرینى استکبار از طریق امارات براى جمهورى اسلامى بود که عده‏اى از این طایفه به اصطلاح وطن‏پرست در یکى از نشریات خود به خاطر اغراض سیاسى به راحتى حاضر شدند این جزایر را تقدیم کرده و از اصل، ایران را غاصب! این جزایر بدانند:
«جزیره ابوموسى، متعلق به امارات متحده عربى است. ایران، جزیره ابوموسى در مرکز خلیج فارس را در سال 1971 به تصرف درآورد و بعد از آن دو جزیره تنب بزرگ و کوچک را نیز مالک شد. (27)
ملى‏گرایان و شبه‏روشنفکران مذهبى نیز از آنجا که به مصالح مسلمین هیچ توجهى ندارند، داخل در همین گروه هستند تفاوت این طایفه با وطن‏پرستان و سلطنت‏طلبان، جلوه مذهبى و دینى این گروه است و درست‏به همین جهت از وطن‏پرستان به عنوان اصحاب افراطى این نظر یاد کردیم. کم‏رنگى و عدم تعمیق در مبانى دینى از یک سو و شدت روحیه ملى‏گرایى از سوى دیگر موجب شده است تا در سیاست‏خارجى این گروه نیز جایى براى مصالح مسلمانان باقى نماند. بروز اختلاف میان سران دولت موقت و پرچمداران نهضت اسلامى در اوایل انقلاب (به خصوص در مساله سیاست‏خارجى و رابطه با امریکا) دقیقا ناشى از همین تفکر و نظر بود. حضرت امام در چند مورد به این خصوصیت ملى‏گرایان - یعنى در نظر نداشتن مصالح مسلمین - اشاره کرد و در جایى مى‏گویند:
«. . . و ملى‏گرایان بى‏خبر از اسلام و مصالح مسلمین را از خود برانید که ضرر ایشان بر اسلام از ضرر جهانخواران کمتر نیست. اینان اسلام را وارونه نشان مى‏دهند و راه را براى غارتگرى باز مى‏کنند. (28)

نظر دوم

طرفداران این نظریه از نیروهاى درون نظام بوده و نسبت‏به سیاست‏خارجى یک نگرش عملگرا (پراگماتیک) دارند. از نظر این گروه مصالح امت اسلامى محترم مى‏باشد ولى مصالح کشور مقدم است. بر طبق این نظر همین که ما بتوانیم در کشور خودمان قوانین اسلامى را تحت نظر ولى فقیه پیاده کنیم، کافى است. در بعد بین‏الملل ما مسئول حل مشکلات کشور خودمان هستیم نه مسئول رفع معضلات همه مسلمین و البته اگر در مواردى توانستیم و برایمان مقدور بود و ضررى هم به مصالح کشورمان وارد نمى‏آمد، کشورهاى دیگر مسلمان را دستگیرى و یارى نموده و در مجامع بین‏الملل همواره (در شرایط بى‏ضررى براى کشور) مدافع آنان خواهیم بود. بنابراین در این نظریه مصالح کشور در اولویت‏بوده و رعایت مصالح مسلمین بیشتر در همین دلسوزى و همدردى با آنان خلاصه مى‏شود.

نظر سوم

این نظر که در واقع باید آن را فراتر از یک نظر و تئورى، یک دکترین نامید، دکترین حضرت امام در سیاست‏خارجى است. با توجه به آنچه در کلام و عمل امام مشاهده مى‏کنیم، ایشان گسترش نفوذ اسلام در کل جهان را به عنوان یک وظیفه و راهبرد بزرگ در سیاست‏خارجى در نظر داشتند و همواره مصالح اسلام و مسلمانان (مصالح امت) را بر مصالح ملت - در شرایط تزاحم - اولویت مى‏دادند. البته این اولویت، یک شرط مهم و اساسى دارد و آن این که اگر آن ملت و کشور به عنوان الگو و سردمدار جهان اسلامى قرار داشت و در این شرایط موجودیت و هستى این الگو - که در فرهنگ سیاسى اسلام از آن به «ام‏القرى‏» تعبیر مى‏شود - به خطر افتاد; مصالح ام‏القرى استثنائا بر مصالح امت اولویت دارد و نه تنها ام‏القرى، که سایر مسلمانان و کشورهاى مسلمان نیز باید مساعدت کنند تا بیرق دار امت اسلام دچار تزلزل نشده و نابود نگردد.
بنابراین نظر، کشور ام‏القرى نیز در مقابل مسائل و مشکلات جهان اسلام که به تصریح قرآن «امت واحده‏» هستند، مسئول بوده و باید به حل مشکلات انسان مبادرت ورزند، حضرت امام این وظیفه را به عنوان یکى از اصول همیشگى سیاست‏خارجى ایران چنین بیان مى‏دارند:
«ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگى به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم و این را باید از اصول سیاست‏خارجى خود بدانیم. ما اعلام مى‏کنیم که جمهورى اسلامى ایران براى همیشه حامى و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است و کشور ایران به عنوان یک دژ نظامى، نیاز سربازان اسلام را تامین و آنان را به مبانى عقیدتى و تربیتى اسلام و همچنین به اصول و روشهاى مبارزه علیه نظامهاى کفر و شرک آشنا مى‏سازد. (29)
بنابراین کشورى مثل ایران که پیشتاز جبهه اسلام در مقابل جبهه کفر است، باید در شان یک کشور ام‏القرى از نیروى دفاعى قوى برخوردار باشد و به مقدار نزلت‏سرپرستى و سردمدارى امت اسلام، بنیه اقتصادى قوى و مستحکمى داشته باشد.
نکته‏اى که در این بحث وجود دارد این است که اگر این فرض را بپذیریم که «ام‏القرى‏» باید این چنین خصوصیاتى داشته باشد و وظایف مشخصى در قبال کل امت دارا باشد و از طرفى همه امت نیز در قبال آن شکور و مسئول هستند، آنگاه این مساله مطرح مى‏شود که حال، «ام‏القرى‏» چه کشورى است و این که شما (ایران) ادعا مى‏کنید ام‏القرى هستید، بر چه مبنا و دلیلى این سخن را مى‏گویید.
همانطور که مى‏دانیم امام خمینى انقلاب اسلامى را در کشور ایران رهبرى و به ثمر رساند که از بسیارى جهات با انقلابهاى دیگر متفاوت است‏یکى از تفاوتهاى مهم این انقلاب نگاه جهانى آن بخصوص مهم بودن سرنوشت همه مسلمانان جهان و توسعه اسلام در جهان از دیدگاه بنیانگذار آن بوده است. لذا امام کشور ایران را مرکزى براى توسعه و نشر اسلام و ماءمن و مفر مسلمانان جهان مى‏دانستند و در واقع یکبار دیگر طنین لا اله الا الله از بام ایران برخاست و از دید حضرت امام و ملت مسلمان ایران و بسیارى از مسلمانان جهان کشور ایران امروز، ام‏القرى (مادر) همه مسلمانان به شمار مى‏رود و تشخیص و تعیین مصلحت در یاست‏خارجى با این دیدگاه در مورد ایران بسیار متفاوت خواهد شد تا اینکه صرفا آن را کشور ایران و محدود به منافع ملت ایران قلمداد کنیم. از طرفى بسیارى از رهبران در کشورهاى دیگر نیز داعیه رهبرى امت اسلامى را دارند و کشور خود را ام‏القرى مسلمانان مى‏دانند و خود را شریک در سرنوشت دیگر مسلمانان و دلسوز به مصالح آنان مى‏دانند نظیر رهبران کشور عربستان (بخصوص خاندان آل سعود که از زمان به قدرت رسیدنشان این ادعا را دارند) ، صدام در عراق و ملک حسین متوفى (شاه سابق اردن و حتى سابقا کشور پاکستان، و لذا مى‏خواهیم بدانیم راه شناسایى ام‏القراى واقعى از ام‏القراهاى ادعایى چه بوده و در حقیقت ویژگیهاى ام‏القرى چه مى‏باشد تا براساس آن، به تشخیص صحیح نائل آییم.

ویژگیهاى ام‏القرى

در قرآن کریم شهر مکه موصوف به صفت ام‏القرى گشته و به پیامبر اکرم از جانب خداوند فرمان داده شده است تا مردم ام‏القرى و اطراف آن را انذار کند (از خدا بترساند) :
«و کذلک اوحینا الیک قرآنا عربیا لتنذر ام‏القرى و من حولها» (30)
در این که بیت‏الله الحرام و بلدالحرام یعنى سرزمین مکه برترین مکانهاى روى کره زمین است، جاى هیچ تردیدى نیست و اساسا اگر سرزمین مکه از مکانهاى دیگر برتر نبود خداوند خانه خود را در آنجا بنا نمى‏کرد و جهت قبله دین خاتم خود را به آن سو قرار نمى‏داد. اما برخى با استناد به همین آیه کریمه، هم اکنون ام‏القرى - در مفهوم خاص سیاسى‏اش - را به دولت و جغرافیاى سیاسى فعلى آن سرزمین تسرى مى‏دهند و بعضى از هموطنان نیز «اخبارى‏گونه‏» نسبت‏به این که ایران را ام‏القراى جهان اسلام بدانیم، حساس هستند. غافل از اینکه اولا مقصود از ام‏القرى در چنین مباحث، مسئول بودن و مسئولیت داشتن یک کشور در مقابل کل امت اسلام است. ثانیا این معنى از ام‏القرى که در واقع نوعى پیش‏قراولى امت اسلام است، ویژگیها و خصوصیاتى دارد و به صرف ادعا نمى‏توان یک کشور را ام‏القرى نامید. از میان این خصوصیات و ویژگیها به مهمترین آنها اشاره مى‏کنیم.
1- رهبرى و نظام حکومتى
همچنان که قبلا گفتیم از وظایف بزرگ حکومت اسلامى هدایت مردم به سوى سعادت حقیقى و اجراى احکام و حدود الهى مى‏باشد. بنابراین بدیهى است که راهبر و حاکم این حکومت - که رهبر جهان اسلام نیز خواهد بود - مى‏بایست اطلاع دقیقى از مبانى دینى و احکام شریعت داشته باشد. به همین جهت رهبرى واقعى حکومت اسلامى شایسته کسى است که هم اطلاعات عمیق دینى داشته و هم بالاترین تدبیر و قوه مدیریت را دارا باشد. نظریه‏هاى صائب و تصمیم‏گیریهاى دقیق در شرایط حساس و بحرانى جهان اسلام، مى‏تواند بسیار راهگشا باشد. همچنین داشتن روحیه‏اى «وحدت‏گرا» که نتیجه آن مى‏تواند به «همگرایى اسلامى‏» و «وحدت امت‏» بینجامد و دورى جستن از اندیشه‏هاى آن مى‏تواند به «همگرایى اسلامى‏» و «وحدت امت‏» بینجامد و دورى جستن از اندیشه‏هاى افراطى فرقه‏اى - مذهبى که ضد وحدت است، از خصوصیات و ویژگیهاى برجسته یک رهبر نمونه کشورى است که مى‏خواهد (یا مى‏تواند) ام‏القرى جهان اسلام قلمداد شود. (31)
حال تصور کنید در کشورهایى که ملاک حکمرانى حاکمان، لیاقت و شایستگى اسلامى نبوده و ملاکهایى چون خون و ژن و نظام موروثى براى حکومت مطرح مى‏باشد و از دیگر سو حاکم و حکمرانان آن کشور کمترین اطاعتى از اصل دین و شریعت (فارغ از نوع مذهب) ندارند; آیا به راستى چنین حکومتهایى مى‏توانند حکومت اسلامى واقعى تلقى شوند; چه رسد به اینکه ام‏القرى باشند.
یا اگر نظام حکومتى براساس ملاکهاى کشورهاى غربى (مثل زور و کودتا توسط نظامیان) باشد و یا رؤساى آن حکومتها مشروعیت‏خود را - به تمامى - از طریق دموکراسیهاى لیبرال هدایت‏شونده! غربى به دست آورده و در عین حال کمترین اطلاعى از دین و مسایل دینى نداشته و حتى تمامى تحصیلات خود را در کشورهاى غیراسلامى و در رشته‏هاى غیردینى غرب گذرانده باشند; آیا چنین اشخاصى مى‏توانند مصالح واقعى جامعه خود و مصالح امت اسلام را شناسایى کرده و مفاسد آن را دفع نمایند؟ آیا به راستى چنین افرادى مى‏توانند راهبرد وحدت اسلامى را ترسیم و همگرایى مذاهب مختلف و متنوع اسلام را موجب شده و جبهه مستحکمى در مقابل جبهه کفر به وجود آورند؟ قطعا در نزد هر صاحب خردى پاسخ به این پرسش منفى خواهد بود. بنابراین در نظر گرفتن نظام حکومتى و ساز و کار به قدرت رسیدن حاکم، یکى از معیارهاى راهگشا در تشخیص حکومت مقتدر و شایسته اسلامى است و باید دید که حاکم آن کشور لیاقت، شایستگى و شانیت ریاست ام‏القرى را دارد یا خیر؟ (32)
2- رعایت‏حدود و حفظ شعائر اسلامى در جامعه
بدون شک جوامعى که در حفظ شعائر اسلامى به حداقل بسنده مى‏کنند و بعضا حتى در سطح جامعه و رسانه‏هاى عمومى آن کشور فساد علنى و رفتارهاى آشکار دیده مى‏شود، شایستگى سیادت جهان اسلام که مى‏بایست‏به سوى فضیلت و معنویت‏حرکت کند را ندارند و قطعا چنین کشورهایى نمى‏توانند الگوى امت‏براى رسیدن به فضایل اخلاقى و اجتماعى گردند. بنابراین معیار، کشورى بیشترین لیاقت و شایستگى ام‏القرى بودن را دارد که بیشترین پایبندى به اصول دینى را داشته و این اصول را در سطح جامعه خود پیاده کرده باشد. (33)
3- شجاعت و شهامت کفرستیزى
ام‏القراى جهان اسلام به واسطه مسئولیت‏سنگینى که در نجات مظلومان و محرومان و ستمدیدگان مسلمان دارد، مى‏بایست‏شهامت و جسارت برخورد با مستکبران و زورگویان را داشته باشد. کشورهایى که در عمل نشان داده‏اند که زیر یوغ بندگى مستکبران هستند، چگونه مى‏توانند داعیه نجات امت اسلامى را داشته باشند، بدون تردید کشورهایى که بیشترین ملاطفت را با دشمنان درجه یک اسلام دارند، نمى‏توانند و نخواهند توانست‏حتى براى مسلمانان دلسوزى کرده و از محرومین دردى را دوا کنند.
4- دفاع از حدود و ثغور اسلام در مجامع بین‏المللى
یکى از وظایف مهم ام‏القرى اسلامى صیانت از حیثیت و هویت اسلام در جهان است. ام‏القرى بایستى نسبت‏به مسائل و اعتبار و خدشه وارد شدن به اصول و مقدسات اسلام حساس بوده و در مقاطعى که دشمنان اسلام قصد ضربه‏زدن به اصول و مقدسات آن را دارند ساکت ننشیند و به هر وسیله ممکن از آن دفاع کند و فرصت هر نیت پلیدى را در نطفه خفه نماید و یا در صورت بروز آن به بهترین نحو آن را در مجامع بین‏المللى مطرح کرده و ریشه آن را بخشکاند. همان طورى که مشاهده کردیم در قضایاى مختلفى که براى اسلام و مسلمین و قرآن کریم پیش‏آمد بسیارى از کشورها و رهبران آنها که داعیه رهبرى امت اسلام را دارند یا سکوت کامل کرده و یا تحرک اندکى از خود نشان داده و یا به طریقى با عاملان اهانت از در سازش برآمدند نظیر قضیه فلسطین، کتاب توطئه آیات شیطانى و قتل عام مردم مسلمان بوسنى و. . . در حالى که در تمام عمر امام فلسطین یکى از دغدغه‏هاى اصلى ایشان بوده و هنوز هم جمهورى اسلامى ایران بزرگترین مدافع حقوق فلسطینیان در جهان است و در قضیه توطئه کتاب آیات شیطانى نیز امام با شهامت و صلابت کامل این توطئه را خنثى کرد (که جاى بحث مفصلى دارد) و حکم ارتداد و اعدام سلمان رشدى را صادر کردند و در سایر موارد نیز جمهورى اسلامى ایران همواره مدافع اسلام و مسلمانان به هر طریق ممکن بوده و هست.
5- تلاش در جهت اشاعه احکام و فرهنگ غنى اسلام
یکى دیگر از ویژگیهاى ام‏القرى تلاش براى معرفى و اشاعه احکام، قوانین، فرامین، و فرهنگ دین مبین اسلام در جهان به شیوه‏هاى مختلف و در مناسبتهاى مختلف مى‏باشد که بایستى تلاش شود تا از طریق گفتگو، مفاهمه، تبلیغات، تاءلیف قلوب و. . . کامل بودن و سعادت بخش بودن آن را به جهانیان شناساند و مهمترین ابزار در این راه فرهنگ اسلامى مى‏باشد که متاسفانه تا کنون کشورهاى اسلامى عملکرد چندان رضایت‏بخشى در این زمینه نداشته‏اند و تبلیغات غریبان بر آنها اثر گذاشته به جاى صدور فرهنگ اسلامى، یا آن را به کلى فراموش کرده و یا به صورت خیلى کمرنگ به آن عمل کرده‏اند و به جاى آن فرهنگ غرب را با آغوش باز پذیرا شدند فقط در بعد از انقلاب اسلامى و رهنمودهاى امام مبنى بر صدور انقلاب بوسیله فرهنگ و تبلیغات فرهنگى یکبار دیگر نام اسلام در جهان زنده شد و تمام هم ایشان همین مساله بود. در سالهاى اخیر هم ریاست جمهورى اسلامى ایران در پاسخ به نظریه هانتینگتون مبنى بر برخورد تمدنها که نه تنها مورد استقبال جهانیان قرار نگرفت‏بلکه باعث ناخرسندى بسیارى از دانشمندان و جامعه شناسان جهانى قرار گرفت، نظریه گفتگوى تمدنها را ارائه کردند که علاوه بر اینکه فطرتهاى سالم و پاک دنیا آن را پذیرفتند سازمان ملل متحد از آن استقبال کرده و سال 2000 را سال گفتگوى تمدنها نامیدند و کنفرانس سران کشورها را به این مناسبت تشکیل دادند که باز هم افتخارى براى مسلمانان و ایرانیان شد که اساس و مبناى این نظریه رهنمودهاى نجات‏بخش قرآن کریم و اسلام عزیز و امام راحل بود.
6- دارا بودن توانمندیهاى ژئوپولتیک و راهبردى
این معیار اگر چه به عنوان یک شرط مجرد چندان قابل توجه نیست اما به عنوان یک امتیاز بسیار حائز اهمیت است. کشورهایى که داراى جمعیت و نیروى انسانى اندک و مساحت ناچیزى هستند یا از اهمیت ژئوپولتیک ضعیفى برخوردارند، خواه‏ناخواه قابلیت و استعداد لازم را براى سازماندهى امت اسلامى و جهان اسلام نداشته و یا حداقل مى‏توان گفت که با مشکل مواجه خواهند شد و در مواجهه با دشمنان بسیار آسیب‏پذیر خواهند بود.
آنچه که گفته شد مهمترین خصوصیات و ویژگیهایى است که به واسطه آنها یک کشور، استعداد و توانایى و قابلیت ام‏القرى بودن را پیدا مى‏کند. بنابراین مى‏توانیم این نتیجه را بگیریم که ام‏القرى بودن یک کشور، بستگى به تحقق این شرایط و ویژگیها دارد و لذا مى‏تواند ثابت و همیشگى نباشد: با این توضیح که یک کشور ممکن است در یک زمان ام‏القرى باشد و در زمانى دیگر لایق این منصب نباشد. نتیجه این که ام‏القرى در یک نسل به نسل دیگر به ارث نمى‏رسد، مگر این که صفات و شرایط نیز به نسل بعدى منتقل شده و به ارث رسیده باشد و آن کشور همچنان به لحاظ معیارهایى که گفته شد برجستگى و شایستگى ام‏القرى بودن را داشته باشد. (34)
با عنایت‏به توضیحاتى که در رابطه با ام‏القرى بودن کشورى ارائه شد مى‏توان این نتیجه را گرفت که از زمان پیدایش انقلاب اسلامى به رهبرى امام تا کنون که چند سال از رحلت ایشان مى‏گذرد مشخصه‏هاى ام‏القرى به طور کامل فقط در کشور ایران وجود داشته و بس. امیدواریم که براى همیشه مدافع مظلومین و موطن امید مسلمانان باقى بماند زیرا هر فکر و ایده و مکتبى نیاز به محافظانى دارد که آن را حفظ کرده، توسعه داده تثبیت نمایند و براى این امر حتما بایستى یک پایگاه فیزیکى نیز وجود داشته باشد تا به وسیله آن برنامه توسعه و اشاعه و یارى مسلمانان و محرومین صورت گیرد که از آن پایگاه به ام‏القرى تعبیر مى‏شود لذا در نظر گرفتن مصالح و منافع آن پایگاه براى بقاى آن الزامى است و حفظ و صیانت از ام‏القرى عین مصلحت اسلام است‏با این توصیف هیچگونه تضادى بین منافع و مصالح مردم (کشور ایران) به عنوان ام‏القرى و مصالح و منافع اسلام وجود ندارد.
براى هر چه بیشتر روشن شدن موضوع باز هم از کلام امام بهره مى‏گیریم:
«روابط خارجى ما براساس حفظ آزادى، استقلال و حفظ مصالح و منافع اسلام و مسلمین است‏» . (35)
امام با قاطعیت تمام حفظ مصالح و منافع مردم را از وظایف غیر قابل انکار خویش تلقى مى‏کنند:
«سیاست ما همیشه بر مبناى حفظ آزادى و استقلال و حفظ منافع مردم است که این اصل را هرگز فداى چیزى نمى‏کنیم‏» . (36)
امام هدف از تشکیل حکومت را فقط براى تامین منافع و مصالح مردم مى‏دانند و قبل از پیروزى انقلاب در پاسخ به سؤالى، هدف از تشکیل حکومت را اینگونه بیان مى‏فرمایند:
«حکومت آینده هیچ تعهدى جز در برابر ملت و حفظ منافع و مصالح آنها ندارد» . (37)
بنابراین مى‏توان این نتیجه کلى را گرفت که مصلحت در سیاست‏خارجى اول مصلحت اسلام است‏بعد مصلحت مردم یا منافع ملى البته در مورد مصلحت اهم اسلام همانطورى که در مقدمه فصل بیان شد کسانى مى‏توانند این مساله را درک و هضم نمایند که دیدگاه امام را براساس اسلامى و مفاهیم و اهداف اسلامى درک کنند در خارج از این چارچوب هیچگاه نمى‏توانند این اولویت را بپذیرند. مورد دیگرى که به نظر مى‏رسد توضیح داده شود این است که مصلحت اسلام خود در واقع مصلحت مردم مى‏باشد یعنى اسلام به خودى خود نیازى به مصلحت ندارد و مکتب اسلام براى سعادت و خوشبختى انسانها برنامه تعریف کرده است در نهایت صلاح اسلام مصالح و منافع براى سعادت بشر است و امام به این وجه مستتر در مکتب اسلام توجه کرده و در تشخیص مصلحت اهداف بلندمدت را مدنظر دارند و خود را مامور سعادت همه انسانها مى‏دانند نه فقط سعادت مردم کشورى خاص مثل ایران.

خشونت‏سیاسى در عرصه بین‏المللى و اندیشه صدور انقلاب

همان طورى که در طول تحقیق و به مناسبتهاى مختلف و با شیوه‏ها و الفاظ مختلف توضیح داده شد، مهمترین هدف امام خمینى در مبارزه با ظلم و ستم و در پیروزى رساندن انقلاب نجات اسلامى بود که توسط رژیم منحط پهلوى و با برنامه‏ریزیها و تبلیغات آنها قرار بود که از جامعه ایران رخت‏بربندد و بعد از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران از آنجا که امام به عنوان یک مسلمان رسالت‏خویش را تبعیت از پیامبر اسلام در توسعه و نشر تعالیم نجات‏بخش اسلام قرار داده بودند همواره تلاش مى‏کردند که یکبار دیگر اسلام را در سراسر جهان معرفى و از نو احیا کنند. اسلامى که با تلاش دشمنان و تبلیغات استعمارگران در مدت زمان طولانى فقط اسمى از آن باقى مانده بود و مذهب و مکتب، و عملکرد آن هم در اغلب کشورها وسیله‏اى شده بود در خدمت استکبار و استعمار مسلمانان. هدف امام جایگزین کردن اسلام ناب محمدى به جاى اسلام امریکایى بود که این هدف را تحت عنوان صدور انقلاب مطرح کردند و یکى از آرزوهاى بزرگ ایشان صدور کامل انقلاب و ارزشها و قوانین اسلامى بود.
در این مجال کوتاه با توجه به گسترده‏بودن ابعاد صدور انقلاب، بررسى صدور انقلاب از دیدگاه امام کاملا میسر نمى‏باشد. در این بررسى سعى شده است‏به یکى از جنبه‏هاى صدور انقلاب که با اهمیت مى‏باشد و شبهاتى هم در اذهان مردم به وجود آورده است و گاهى دشمنان انقلاب براى معرفى چهره‏اى بد از انقلاب و امام آن را دستاویز قرار مى‏دهند و همچنین به مناسبت اینکه بحث‏خشونت‏سیاسى، گفتگوى تمدنها و مفاهمه بحث مطروحه روز جامعه ما مى‏باشد بپردازیم.
حضرت امام شخصیتى بسیار مهربان و رئوف بود و چهره‏اى پر عطوفت داشت و رافت و لطافت همیشه و در همه حال در چهره و بیان ایشان هویدا بود و جاذبه‏اى خاص در رخسارشان وجود داشت، لبریز از دوستى و محبت و شفقت‏به مردم. هرگز مانند بسیارى از رهبران که به هنگام خشم و ناراحتى برمى‏آشفتند و فریاد مى‏زدند نبودند در بدترین حوادث با آرامش و طماءنینه صحبت مى‏فرمودند لذا نشان دادن چهره‏اى خشن و مستبد از ایشان توسط دشمنان اسلام و شیطان بزرگ امریکا ظلم بزرگى در حق این رادمرد بزرگ جهان است. عملکرد و شخصیت ایشان در طول زندگى‏شان، تئورى بعضى افرادى که معتقد هستند بایستى براى معرفى و صدور انقلاب و یا احیاى ارزشهاى اسلامى به هر وسیله‏اى متکى شد را رد مى‏کنند و هرگز توقع نداشتند به زور و اجبار دیگران را پیرو و دنباله‏رو انقلاب اسلامى کنند. همان طورى که در تثبیت نظام جمهورى اسلامى ایران با وجودى که مى‏دانست هر آنچه ایشان بپسندند مردم ایران نیز لبیک مى‏گویند ولى هرگز نخواست‏حق انتخاب را از مردم بگیرد و اراده آنان را سلب نماید، لذا مى‏بینیم آن را به رفراندم گذاشته و بیش از 98% مردم با انتخاب و اختیار خود به استقرار جمهورى اسلامى راى مثبت دادند. کسى که به خود اجازه نمى‏دهد اختیار از کسانى که در قلوب آنان قرار دارد بگیرد چگونه ممکن است در سیستم جهانى براى صدور انقلاب متوسل به زور و خشونت گردد.
امام اعتقاد کامل به آیه شریفه لااکراه فى دین داشته و معتقد بودند با معرفى چهره و عملکرد واقعى اسلام و قوانین آن سعى شود تا جهانیان به لحاظ قابلیت ذاتى که در اسلام وجود دارد به آن تمایل پیدا کنند.
امام براى احیاى ارزشهاى اسلامى ابتدا حتى با رژیم شاه نیز متوسل به خشونت نشده‏اند ایشان ابتدا به پند و اندرز و توصیه به شاه و دولتمردانش پرداختند و به آنها توصیه مى‏کردند که به اصلاح سیستم بپردازند و عظمت و اقتدار مردم مسلمان ایران را حفظ کنند. لذا در این بررسى گزیده‏هایى از فرمایشات امام در رابطه با صدور انقلاب فارغ از هر گونه اعمال زور و خشونت و از طریق راههاى مشروح تحلیل مى‏گردد.

فرهنگ مهمترین وسیله انتقال پیام

مى‏توان گفت امام اولین کسى است که باب گفتگوى تمدنها و فرهنگها را گشودند و به آن ارج مى‏نهادند و آن را مهمترین ابزار براى تفاهم و ارتباط مى‏دانستند لذا معتقد بودند که براى صدور انقلاب بایستى کار فرهنگى کرد همانطورى که همه مى‏دانیم هرگز کار فرهنگى نمى‏تواند با خشونت همراه باشد.
همانطورى که مى‏دانیم کسانى یا کشورهایى که مى‏خواهند فرهنگشان را به دیگران تحمیل کنند از ابزارهایى استفاده مى‏کنند که کاملا مقابل خشونت و نهى‏کننده آن هستند و سعى مى‏کنند با بهتر جلوه‏دادن فرهنگ و اندیشه خود و اثبات برترى فرهنگشان با استفاده از جاذبه‏هاى آن فرهنگ، دیگران را به دنبال خود بکشانند و براى این کار سعى مى‏کنند بر قلب و روح و فکر و اندیشه افراد تسلط پیدا کنند که این امر هرگز با زور و خشونت قابل تحقق نیست. ایجاد ترس و رعب و وحشت افراد را منزجر و بى‏میل مى‏نماید. حضرت امام مى‏فرمایند:
«ما که مى‏گوییم انقلاب را مى‏خواهیم صادر بکنیم مى‏خواهیم این مطلب را همین معنایى که پیدا شده، همین معنویتى که پیدا شده است در ایران همین مسائلى که در ایران پیدا شده مى‏خواهیم صادر بکنیم. ما نمى‏خواهیم شمشیر بکشیم و تفنگ بکشیم و حمله بکنیم ما مى‏خواهیم انقلاب فرهنگى‏مان را انقلاب اسلامى‏مان را به همه کشورهاى اسلامى صادر بکنیم و اگر این انقلاب صادر شد مشکل حل است‏» . (38)
حضرت امام معتقدند اگر اسلام آن طورى که هست و آن طورى که در قرآن و احکام اسلامى بیان شده است معرفى شود در کشورهاى اسلامى بخصوص در جمهورى اسلامى پیاده شود، جایگاه خود را پیدا خواهد کرد و نیازى به توپ و تانک ندارد.
«ما مى‏گوییم اسلام را مى‏خواهیم صادر کنیم معنایش این نیست که ما سوار طیاره بشویم و بریزیم به ممالک دیگر یک همچو چیزى نه گفتیم و نه ما مى‏توانیم اما اینکه مى‏توانیم به وسیله دستگاههایى که داریم به وسیله همین صدا و سیما به وسیله مطبوعات به وسیله گروههایى که به خارج مى‏روند اسلام اگر آن طورى که هست معرفى بشود مورد قبول همه خواهد شد آن چیزى که با ارشاد حاصل بشود قلب مردم را برمى‏گرداند و این کار این هنر از اسلام برمى‏آید و این هنر از احکام اسلام مى‏آید نه با یک توپ و تانک بخواهد کار بکند. » (39)
از نظر حضرت امام هدف اصلى هدایت و اصلاح است لذا اگر هیات حاکمه به چنین اصلاح و ارشادى مبادرت ورزید هدف تحقق یافته است و تنها در صورت تخطى هیات حاکمه از ارزشها و مبانى اسلامى است که انقلاب علیه آنها را جایز مى‏داند.
امام در مورد بکاربردن خشونت و اسلحه و استفاده از زبان و منطق گفتگو و علم در خدمت‏به بشریت مى‏فرمایند:
«ما امیدواریم که بشر به رشدى برسد که مسلسلها را به قلم تبدیل کند. آن قدرى که قلم و بیان در خدمت‏بشر بوده است مسلسلها نبوده است. » (40)
در جاى دیگر باز هم در رد خشونت و اهمیت تبلیغ و دعوت درست مى‏فرمایند:
«ما که مى‏گوییم مى‏خواهیم انقلابمان را صادر بکنیم مى‏خواهیم با شمشیر باشد بلکه مى‏خواهیم با تبلیغ باشد مى‏خواهیم تبلیغات گسترده‏اى را که کمونیستها و دیگران بر ضد اسلام مى‏کنند با تبلیغات صحیح خنثى بکنیم و بگوییم که اسلام همه چیز دارد» . (41)

هدف از صدور انقلاب بیدارى دولتها و ملتها

«اینکه مى‏گوییم باید انقلاب به همه جا صادر بشود این معناى غلط را از آن برداشت نکنند که ما مى‏خواهیم کشورگشایى کنیم. ما همه کشورهاى مسلمین را از خودمان مى‏دانیم همه کشورها باید در محل خودشان باشند ما مى‏خواهیم این چیزى که در ایران واقع شده و خودشان از ابرقدرتها فاصله گرفتند و دست آنها را از مخازنشان کوتاه کردند این در همه ملتها و در همه دولتها بشود. آرزوى ما این است معناى صدور انقلاب ما این است که همه ملتها بیدار بشوند و خودشان را از این گرفتارى که دارند و از این تحت‏سلطه‏بودنى که هستند و از اینکه همه مخازن آنها دارد به باد مى‏رود، خودشان به نحو فقر زندگى مى‏کنند، نجات بدهند» . (42)
«بارها گفته‏ام ما با کسى جنگ نداریم. امروز انقلاب ما صادر شده است. همه جا اسلام است و مستضعفین به اسلام چشم دوخته‏اند باید با تبلیغات صحیح اسلام را آنگونه که هست‏به دنیا معرفى نمایید وقتى ملتها اسلام را شناختند قهرا به آن روى مى‏آورند و ما چیزى جز پیاده شدن احکام اسلام در جهان نمى‏خواهیم‏» . (43)
امام در بیان موضع اسلام در رد خشونت و اعتقاد ارزش اسلام به اراده و خواست انسانها مى‏فرمایند:
«اسلام دیکتاتورى نیست، آن که دیکتاتور است مسلم نیست‏» . (44)
حضرت امام با نصایح خود به حاکمان کشورهاى اسلامى و دعوت آنها به بکاربردن گرفتن خط مشى صحیح و حاکمیت‏بخشیدن به احکام الهى ابتدا به انقلاب زبرین (در هیات حاکمه دول اسلامى) تاکید داشتند و در صورت عدم درایت‏حاکم اسلامى انقلاب را تنها راه نجات ملل مسلمان و شرطى اساسى براى تحقق ارزشهاى اسلامى مى‏دانستند.
هدف امام از صدور انقلاب ابتدا بیدارى و تغییر افکار و اذهان مردم بود تا از زیر بار ظلم خارج گردند. و همواره در صحبتهایشان به روشنگرى دین اسلام مى‏پرداختند و جامعیت دین اسلام را بیان مى‏کردند تا از طریق بیان و ماهیت واقعى اسلام آن را به دنیا عرضه داشته و صدور انقلاب را محقق سازند.
«مکتب اسلام همزمان با این که به انسان مى‏گوید خدا را چگونه عبادت کن به او مى‏گوید چگونه زندگى کن و روابط خود را با سایر انسانها باید چگونه تنظیم کنى و حتى جامعه اسلامى با سایر جوامع باید چگونه روابطى داشته باشد. هیچ حرکت و عملى از فرد و یا جامعه نیست که اسلام در مورد آن حکمى مقرر نکرده باشد. من امیدوارم که حکومت اسلامى در ایران تشکیل بشود و مزایایى که در حکومت اسلامى هست‏بر بشر روشن گردد تا بشریت‏بفهمد که اولا اسلام چگونه است و روابط بین حکومتها و ملتها چه روابطى است و طرز اجراى عدالت‏به چه صورت است و شخص اول مملکت در زندگى با رعیت هیچ فرقى ندارد. » (45)
حضرت امام صدور انقلاب را یک رسالت دینى براساس سیره پیامبر (ص) مى‏دانند:
«ما که نهضت کردیم براى اسلام نهضت کردیم. نهضت‏براى اسلام نمى‏تواند محصور باشد. نهضت‏براى اسلام همان دنباله نهضت انبیا است. نهضت انبیا براى یک محل نبوده است. پیغمبر اکرم (ص) اهل عربستان است لکن دعوتش مال عربستان نبوده، محصور نبوده به عربستان، دعوتش مال همه عالم است‏» (46)
«امیدوارم که موفق بشوید به این که اسلام را در همه کشورهاى اسلامى و حقایق اسلام را در همه دنیا پیاده کنید. » (47)

حج ابزارى مهم در دستیابى به اهداف سیاست‏خارجى اسلام

بنابر فرمانى که در آیه سوم مبارکه‏التوبه این‏گونه از طرف خداوند به نبى‏اکرم (ص) ابلاغ شده است «و اذان من‏الله و رسوله الى‏الناس یوم الحج الاکبر ان‏الله برى‏ء من‏المشرکین و رسوله‏»
همچنین به ابراهیم خلیل‏الله (ع) خطاب مى‏شود که مردم را به حج‏بخوان تا براى شهود منافع خود از همه اقشار بیایند. این منافع منافع جامعه است منافع: سیاسى، اجتماعى و فرهنگى بیایند و ببینند تو که بر آنان پیغمبرى عزیزترین ثمره حیات خود را در راه خدا تقدیم کردى همه ذریه آدم باید به تو اقتدا کنند ببینید که چگونه بتها را شکستى و آن چه جز خداوند بود به دور افکندى.
سالها و یا شاید قرنها بود که این کنگره عظیم سیاسى - اجتماعى - عبادى که مى‏توانست تمام اهداف مکتب اسلامى را جامه عمل بپوشاند فقط جنبه عبادى فردى پیدا کرده بود و رسالت واقعى آن که اعتقاد واقعى به خدا و دورى از هر گونه شرک و چندخدایى و تشریک مساعى و رفع مشکلات مسلمین بود به فراموشى سپرده شده بود تا اینکه یک بار دیگر خمینى بت‏شکن وارد مسائل دنیاى اسلام شد و رسالت این روز را در اعمال و اقوال و نوشته‏هایش به جامعه اسلامى گوشزد کرد.
امام خمینى در حج‏سال 1362 ه. ق سنت پیامبر را احیا کرد و از این کنگره بزرگ اسلامى به عنوان مهمترین ابزار سیاست‏خارجى و بهتر بگویم سیاست‏خارجى اسلام استفاده کرد امام در این چند سال آخر عمر پربرکت در پیامهاى مختلفى که به کنگره سالیانه حج فرستادند تمام جنبه‏هایى را که مى‏تواند در این کنگره مطرح و از آن بهره‏بردارى شود بیان کردند و یا بهتر بگوییم منشور حکومت اسلامى را در این پیام بیان فرمودند که در این جا به سه پیام مهم که در برگیرنده همه مسائل و مشکلات جهان اسلام و تقریبا همه جنبه‏هاى متصوره براى مراسم سیاسى و عبادى حج مى‏باشد اشاره مى‏کنیم.
1- اسلام داراى فرهنگ غنى انسان‏ساز است که ملتها را بى‏گرایش به راست و چپ و بدون در نظر گرفتن رنگ و زبان و منطقه به پیش مى‏برد و انسانها را در بعد اعتقادى و اخلاقى و عملى هدایت مى‏کند و از گهواره تا گور به تحصیل و جستجوى دانش سوق مى‏دهد. اسلام در بعد سیاسى، کشورها را در همه زمینه‏ها بدون تشبث‏به دروغ و خدعه و توطئه‏هاى فریبنده به اداره و تشبث‏حکومت‏سالم هدایت مى‏کند و روابط را با کشورهاى دیگرى که به زیست مسالمت‏آمیز و خارج از ظلم و ستمکارى متعهد هستند محکم و برادرانه مى‏کند، اقتصاد را به صورتى سالم و بدون وابستگى به نفع همگان در رفاه همه مردم، با اهمیت دادن به مستمندان و ضعیفان بارور مى‏کند و براى رشد بیشتر کشاورزى و صنعت و تجارت کوشش مى‏نماید و در بعد نظامى به همه کسانى که صلاحیت دفاع از کشور را دارند براى مواقع اضطرارى تعلیم نظامى مى‏دهد و در این مواقع بسیج عمومى اختیارى و احیانا اجبارى مى‏کند و در حال عادى براى دفاع از مرزها و تنظیم شهرها و امنیت جاده‏ها و حفظ نظم و انتظام نیروى مؤمن ورزیده تربیت مى‏کند. (48)
2- در لبیک، لبیک، نه بر همه بتها بگویید و فریاد را بر همه طاغوتها و طاغوتچه‏ها کشید و در طواف حرم خدا که نشانه عشق به حق است دل را از دیگران تهى کنید و جان را از خوف غیرحق پاک سازید و به موازات عشق به حق از بتهاى بزرگ و کوچک طاغوتها و وابستگانشان برائت‏بجویید و همه آزادگان جهان از آنان برى هستند و در لمس حجرالاسود بیعت‏با خدا بندید که به دشمنان او و رسولانش و صالحان آزادگان دشمن باشید و به اطاعت و بندگى آنان هر که باشد و هر باشد سر ننهید و خوف و زبونى را از دل بزدایید که دشمنان خدا و در راس آنان شیطان بزرگ، زبونند هر چند در ابزار آدم‏کش و سرکوبى جنایتشان برترى داشته باشند.
و در سعى بین صفا و مروه با صدق و صفا سعى در یافتن محبوب کنید که با یافتن او همه بافتهاى دنیایى گسسته شود و همه شک و تردیدها فرو ریزد و همه خوف و رجاهاى حیوانى زایل شود و همه دلبستگیهاى مادى گسسته شود و آزادگى‏ها شکفته گردد و قید و بند شیطان و طاغوت که بندگان خدا را به اسارت و اطاعت کشند، و در هم ریزد. و با حال شعور و عرفان به مشعرالحرام و عرفات روید و در هر موقف به اطمینان قلب بر وعده‏هاى حق و حکومت مستضعفان بیفزایید و با سکوت و سکون تفکر در آیات حق کنید و به فکر نجات محرومان و مستضعفان از چنگال استکبار جهانى باشید و راههاى نجات را از حق در آن مواقف کریمه طلب کنید.
پس به منا روید و آرزوهاى حقانى را در آنجا دریابید که آن قربانى نمودن محبوبترین چیز خویش در راه محبوب مطلق است و بدانید تا از این محبوبها که بالاترینش حب نفس است و حب دنیا تابع آن است نگذرید به محبوب مطلق نرسید و در این حال است که شیطان را رجم کنید و شیطان از شما بگریزد و رجم شیطان را در موارد مختلف با دستورهاى الهى تکرار کنید که شیطان و شیطان‏زادگان همه گریزان شوند.
و شرط همه مناسک و مواقف براى رسیدن به آرزوهاى فطرى و آمال انسانى اجتماع همه مسلمانان در این مراحل و مواقف وحدت کلمه تمامى طوایف مسلمین است‏بدون اعتنا به زبان و رنگ و قبیله و طایفه و مرز و بوم و عصبیتهاى جاهلى. (49)
3- حج کانون معارف الهى است که از آن محتواى سیاست اسلام را در تمامى زوایاى زندگى باید جستجو نمود. حج پیام‏آور ایجاد و بناى جامعه‏اى به دور از رذایل مادى و معنوى است. حج تجلى و تکرار همه صحنه‏هاى عشق‏آفرین زندگى یک انسان و یک جامعه متکامل در دنیاست و مناسک حج مناسک زندگى است و از آنجا که جامعه امت اسلامى از هر نژاد و ملتى باید ابراهیمى شود تا به خیل امت محمد پیوند خورد و یکى گردد و ید واحده شود و حج تنظیم و تمرین و تشکل این زندگى توحیدى است‏حج عرصه نمایش و آیینه سنجش استعدادها و توان مادى و معنوى مسلمانان است. (50)

نتیجه‏گیرى

امام تمام تلاش خود را بکار بردند تا ابهامات و نقصهایى که در زمینه یاست‏خارجى کشور اسلامى و ایجاد رابطه با کشورهاى دیگر متصور است را در بعد نظرى و عملى برطرف نمایند. که بعد نظرى اندیشه امام در زمینه سیاست‏خارجى در این مقاله مورد بررسى قرار گرفت. امام تلاش کردند تا دستورات سیاسى و اجتماعى اسلام را که یا بدست فراموشى سپرده شده بودند و یا امکان اجرا پیدا نکردند را احیا کنند و چهره‏اى از اسلام را به نمایش گذاردند که در این چهره اسلام کاملترین دین، دقیق‏ترین قانون زندگى، مترقى‏ترین فرهنگ و تمدن و وسیله‏اى براى نجات و سعادت بشر معرفى شد. این هدف را امام به وسایل گوناگون از طریق تحریر کتابها، مقالات، سخنرانیها، موضعگیریها و احکام در همه زمینه‏هاى فرهنگى، اقتصادى، سیاسى اجتماعى و حقوقى بیان کردند.
تمام محورهاى سیاست‏خارجى از نظر امام مواردى هستند که تامین منافع ملى و عزت و سربلندى ایران و مصالح اسلام را به دنبال دارد. اصولى را که امام بر آن تاکید داشتند در دراز مدت هم منافع ملى و هم مصالح اسلام را تامین مى‏کرد.
امام براى معرفى چهره اسلام و نجات مردم و صدور انقلاب و تجربه‏هاى مثبت ملت ایران اعتقاد به اقدامات فرهنگى در دنیا داشتند تا از طریق آن بتوان در مردم جهان بیدارى و آگاهى ایجاد کرد و توسل به خشونت و زور از نظر امام مردود بود به نظر نگارنده با وجودى که مدت فیض‏رسانى امام به صورت کامل و آشکار خیلى کوتاه بود ولى در همین مدت کوتاه امام رسالت‏خویش را انجام داده و آنچه را که مى‏بایستى منتقل کنند منتقل شد و آنچه که بایستى روشن مى‏شد روشن گشت. لذا امام توانست در احیاى ارزشهاى اسلامى توجه دادن مردم به منافع و مصالحشان موفق شود و حال بر عهده ماست که از این ارزشها و تلاشهاى امام پاسدارى کنیم. ان شاء الله.

پی نوشت :

26. تقوى، پیشین، ص 593.
27. نشریه راه زندگى، چاپ لس آنجلس، ش 528.
28. صحیفه نور، ج 19 ص 199.
29. صحیفه نور، ج 20، ص 238.
30. سوره شورى، آیه 7.
31. تقوى، پیشین، ص 594.
32. تقوى، پیشین، ص 598.
33. تقوى، پیشین، ص 598.
34. تقوى، پیشین، ص 598.
35. صحیفه نور، ج 3، ص 236.
36. صحیفه نور، ج 3، ص 51.
37. صحیفه نور، ج 4، ص 177.
38. صحیفه نور، ج 12، ص 283.
39. صحیفه نور، ج 18، ص 243.
40. صحیفه نور، ج 13، ص 228.
41. صحیفه نور، ج 18، ص 80.
42. صحیفه نور، ج 17، ص 249.
43. صحیفه نور، ج 15، ص 200.
44. صحیفه نور، ج 7، ص 252.
45. صحیفه نور، ج 23، ص 84.
46. صحیفه نور، ج 10، ص 115.
47. صحیفه نور، ج 17، ص 86.
48. پیام امام (ره) به زائران بیت‏الله الحرام - 25/5/1364.
49. بخشى از پیام امام (ره) به زائران بیت‏الله الحرام 16/5/1366.
50. بخشى از پیام امام (ره) به زائران بیت‏الله الحرام 29/4/1367.